سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ولایت چیست ؟ ولایت پذیری کدام است ؟ (قسمت سوم- بخش دوم )

از قرآن مجید و هم از سنّت و سیره نبوى استنباط مى‏شود که پیغمبر اکرم در میان مسلمین در آن واحد داراى سه شأن بود:

اوّل اینکه امام و پیشوا و مرجع دینى بود و ولایت امامت داشت، سخنش و عملش سند و حجّت بود (ما اتیکُمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وَ ما نَهیکُمْ عَنْهُ فَانْتَهوا) سوره حشر آیه 7 ]یعنی[ آنچه را پیغمبر براى شما آورده است بگیرید و از آنچه شما را باز دارد بایستید.

دوم اینکه ولایت قضائى داشت، یعنى حکمش در اختلافات حقوقى و مخاصمات داخلى نافذ بود (فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنونَ حَتّى‏ یُحَکِّموکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدوا فى انْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّموا تَسْلیماً) سوره نساء آیه 6 ]یعنی[ نه چنین است. به پروردگارت سوگند، ایمانشان واقعى نخواهد بود تا در آنچه در بینشان اختلاف شود داورت کنند و سپس در دلهاى خویش از آنچه حکم کرده‏اى ملالى نیابند و بى‏چون و چرا تسلیم شوند.

و البتّه با اینکه در این مورد مثل مورد قبل استعمال کلمه «ولایت» صحیح است ولى ندیده‏ایم این کلمه عملًا در باب ولایت قضائى استعمال شده باشد.

سوم اینکه ولایت سیاسى و اجتماعى داشت؛ یعنى گذشته از اینکه مبیّن و مبلّغ احکام بود و گذشته از اینکه قاضى مسلمین بود، سائس و مدیر اجتماع مسلمین بود، ولىّ امر مسلمین و اختیاردار اجتماع مسلمین بود. همچنانکه قبلًا گفته شد، آیه کریمه (النَّبِىُّ اوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ انْفُسِهِمْ) سوره احزاب آیه 6 و همچنین آیه (اطیعُوا اللَّهَ و اطیعُوا الرَّسولَ وَ اولِى الامْرِ مِنْکُمْ) سوره نساء آیه 59 ناظر به این قسمت است. البتّه پیغمبر اکرم شأن چهارمى هم دارد که بعداً ذکر خواهد شد.

پیغمبر اکرم رسماً بر مردم حکومت مى‏کرد و سیاست اجتماع مسلمین را رهبرى مى‏نمود؛ به حکم آیه کریمه (خُذْ مِنْ امْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها) سوره توبه آیه 103 از مردم مالیات مى‏گرفت، شؤون مالى و اقتصادى اجتماع اسلامى را اداره مى‏کرد.

این شأن از شؤون سه گانه رسول اکرم، ریشه بحث خلافت است.

شهید مطهری (ره) پس از آن که مرتبه سوم از مراتب ولایت خاصّه را مطرح می کنند به مبحث امامت و تفاوت آن با نبوت می پردازد . ایشان می فرماید : این نکته لازم است گفته شود که کلمه «امامت» همچنانکه در مورد پیشوایى در اخذ معالم دین استعمال شده است، یعنى «امام» گفته مى‏شود و مفهومش «کسى است که معالم دین را از او باید فرا گرفت» و اهل سنّت به همین عنایت، به ابو حنیفه و شافعى و مالک و احمد حنبل کلمه «امام» اطلاق مى‏کنند، در مورد زعامت اجتماعى و سیاسى نیز زیاد به کار رفته است.

على (علیه السّلام) در یکى از نامه‏هایش که در نهج البلاغه نامه 26 ثبت است مى‏فرماید:

فانّ اعظم الخیانة خیانة الامّة و افظع الغشّ غشّ الائمّة. ]یعنی[ بزرگترین خیانتها خیانت به جامعه است و شنیع‏ترین دغلبازیها، دغلبازى با پیشوایان مسلمین است.

زیرا نتیجه این دغلبازى علیه مسلمین است. اگر ناخداى یک کشتى آن کشتى را درست هدایت کند و شخصى پیدا شود و آن ناخدا را فریب دهد و کشتى را دچار خطر کند، تنها به ناخدا خیانت نکرده است، به همه سکّان کشتى خیانت کرده است. در این جمله نیز کلمه «امام» به اعتبار رهبرى اجتماعى اطلاق شده است.

در تاریخ مسلمین زیاد مى‏خوانیم که مسلمانان- حتّى ائمّه اطهار- خلفاى عصر خود را با کلمه «امام» خطاب مى‏کردند. چیزى که هست امام به این معنى گاهى امام عدل است و گاهى امام جور و مسلمانان در قبال هر یک از آنها وظایفى دارند. پیغمبر اکرم در حدیث مشهورى که فریقین روایت کرده‏اند فرمود: افضل الجهاد کلمة عدل عند امام جائر کافی ، ج5 ، ص 59. ]یعنی[ بالاترین جهاد، یک سخن حقّ است در برابر یک پیشواى جور.

4 - ولاء تصرّف‏

ولاء تصرّف یا ولاء معنوى بالاترین مراحل ولایت است. امّا ولایت تصرّف یا ولایت معنوى، نوعى اقتدار و تسلّط فوق العاده تکوینى است‏. ولایت به این معنى غیر از نبوّت و غیر از خلافت و غیر از وصایت و غیر از امامت به معنى مرجعیّت در احکام دینى است؛ غیریّتش با نبوّت و خلافت و وصایت، واقعى است و با امامت، مفهومى و اعتبارى.

مقصود از اینکه غیریّتش با نبوّت و خلافت و وصایت، واقعى است این نیست که هر که نبى یا وصى یا خلیفه شد «ولّى» نیست، بلکه مقصود این است که نبوّت و همچنین وصایت و خلافت، حقیقتى است غیر از ولایت ؛ و الّا انبیاء عظام، خصوصاً خاتَم آنها، داراى ولایت کلّیه الهیّه بوده‏اند.

ایشان پس از پایان یافتن موضوع مورد بحث مسئله ولایت و امامت را از منظر اندیشه شیعی بررسی کرده و می فرمایند :

از نظر شیعه که مسأله ولایت مطرح است از سه جنبه مطرح است و در هر سه جنبه چنانکه گفته شد کلمه امامت به کار رفته است:

اوّل از جنبه سیاسى، که احقّ و الیق براى جانشینى پیغمبر براى زعامت و رهبرى سیاسى و اجتماعى مسلمین چه کسى بوده است و چه کسى مى‏بایست بعد از پیغمبر زعیم مسلمین باشد، و اینکه پیغمبر از طرف خداوند على را براى این پست و مقام اجتماعى تعیین کرده بود. این جهت است که در حال حاضر جنبه تاریخى و اعتقادى دارد نه جنبه عملى.

دوم آنکه در بیان احکام دین بعد از پیغمبر به چه کسانى باید رجوع کرد و آن کسان علم خود را از چه طریق کسب کرده‏اند؟ و آیا آنها در بیان احکام معصوم‏اند یا نه؟ و چنانکه مى‏دانیم شیعه معتقد به امامت ائمّه معصومین است. این جهت، هم جنبه اعتقادى دارد و هم عملى.

سوم از جنبه معنوى و باطنى. از نظر شیعه در هر زمان یک «انسان کامل» که نفوذ غیبى دارد بر جهان و انسان، و ناظر بر ارواح و نفوس و قلوب است و داراى نوعى تسلّط تکوینى بر جهان و انسان است، همواره وجود دارد و به این اعتبار نام او «حجّت» است. بعید نیست- همچنانکه گفته‏اند- آیه کریمه (النَّبِىُّ اوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ انْفُسِهِمْ) سوره احزاب آیه 6  ناظر به این معنى از ولایت نیز بوده باشد.

گفتم رشد یعنى قدرت مدیریّت. وقتى که انسان مى‏خواهد انسانهاى دیگر را اداره کند یعنى وقتى که موضوع رشد اداره انسانهاى دیگر باشد، آن را «مدیریّت و رهبرى» مى‏نامیم. این نوع از رشد دراصطلاح اسلامى «هدایت» و به تعبیر رساتر «امامت» نامیده مى‏شود. دقیق‏ترین کلمه‏اى که بر کلمه «امامت» منطبق مى‏شود همین کلمه «رهبرى» است. فرق نبوّت و امامت در این است که نبوّت، راهنمایى و امامت، رهبرى است.

در مقاله آینده به عنوان زیر مجموعه ولایت خاصّه به مسئله ولایت فقیه در فقه شیعه خواهیم پرداخت . البته متذکر می شوم که ما در آن مقاله با پیش فرض گرفتن اثبات اصل ولایت فقیه تنها به مباحث اصولی پیرامون آن می پردازیم تا زمینه را برای بررسی حوزه ولایت پذیری در هر یک از مراتب ولایت مهیا کرده باشیم .


» نظر